من و هزار توهای ذهنم

ساخت وبلاگ
به مجنون گفت روزی عیب جوییکه پیدا کن به از لیلی نکوییکه لیلی گر چه در چشم تو حوریستبه هر جزوی ز حسن او قصوریستز حرف عیب‌جو مجنون برآشفتدر آن آشفتگی خندان شد و گفتاگر در دیده‌ی مجنون نشینیبه غیر از خوب من و هزار توهای ذهنم...
ما را در سایت من و هزار توهای ذهنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 33 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 14:28

زندگی با ماجراهای فراوانش
ظاهری دارد بسان بیشه ای بغرنج و درهم باف 
ماجراها گونه گون و رنگ وارنگ است
چیست اما ساده تر از این، که در باطن 
تاروپود هیچی و پوچی هماهنگ است.

من نه خوش بینم، نه بدبینم
من، شد و هست و شود بینم
عشق را عاشق شناسد، زندگی را من
من که عمری دیده ام پایین و بالایش 
که تفو بر صورتش، لعنت به معنایش...

 

من و هزار توهای ذهنم...
ما را در سایت من و هزار توهای ذهنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 39 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 20:00

بسيار پيش‌تر از امروز دوستت داشتم در گذشته‌های دور آن قدر دور که هر وقت به ياد می‌آ ورم پارچ‌بلور کنار سفره‌ی من ابريق ميیشود کلاه کپی من، دستار کت و شلوارم، ردای سفيد کراواتم، زنار اتاق، همين اتاق زي من و هزار توهای ذهنم...
ما را در سایت من و هزار توهای ذهنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 36 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 20:00

تا می‌آیم بگویم دوستت دارم
دریا می‌آید
رَدِ پایِ سپیده‌دم را پاک می‌کند

حافظه‌ام یاری نمی‌کند
نمی‌دانم چرا
نمی‌دانم از کِی
اما خیلی وقت است
دیگر از تاریکی نمی‌ترسم

 

من و هزار توهای ذهنم...
ما را در سایت من و هزار توهای ذهنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 51 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 20:00

نگاه‌ها چه ظالمانه جای کلمات را گرفته اند سکوت چه قدر جای صدا را هنوز نگفته ام دوستت دارم نگاهم اما به عربده گفت عربده ای که نرگس حافظ راپژمرده کرد هنوز نگفته ای دوستت دارم سکوتت اما بارانی شد و دل صن من و هزار توهای ذهنم...
ما را در سایت من و هزار توهای ذهنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 47 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 20:00

ری‌را ...!همگان به جستجوی خانه می‌گردند،من کوچه‌ی خلوتی را می‌خواهمبی ‌انتها برای رفتنبی ‌واژه برای سرودن ...و یادهای سالی غریبکه از درخت گفتنهزار بوسه‌ی پاسخ می‌طلبید!بگذریم ... ری‌را!از گوشه‌ی چشم ن من و هزار توهای ذهنم...
ما را در سایت من و هزار توهای ذهنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 39 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 20:00

دیراست گالیادر گوش من فسانه دلدادگی مخواندیگر ز من ترانه شوریدگی مخواهدیر است گالیا! به ره افتاد کاروانعشق من و تو؟ آهاین هم حکایتی است ...اما درین زمانه که درمانده هر کسیاز بهر نان شبدیگر برای عشق و من و هزار توهای ذهنم...
ما را در سایت من و هزار توهای ذهنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 64 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 20:00

...
چشم آهو چه مگر گفت به سرپنجه‌ی شیر
که شد از صید پشیمان و سر افکند به زیر

اگر از یاد تو جانم نهراسید ببخش
زندگی پیش من ای مرگ! حقیر است حقیر

منّتی بر سر من نیست اگر عمری هست
پیش این ماهی دلمرده چه دریا، چه کویر

چو قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک! من چو کبوتر؛ نه رهایم، نه اسیر

از تهیدستی خود شرم ندارم چون سرو
شاخه را دلخوشی میوه کشیده است به زیر

ما به نظم تو خطایی نگرفتیم ای شعر!
تو هم آداب پریشانی ما را بپذیر

 

من و هزار توهای ذهنم...
ما را در سایت من و هزار توهای ذهنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 51 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 20:00

می دانی در صدایت چیستوسط یک باغچهگُل یخ با حریر آبیبرای سیگار کشیدنبه طبقه یِ بالا می رویمی دانی در صدایت چیستزبانِ ترکیِ بی خواباز کارت راضی نیستیاین شهر را دوست نداریمردی روزنامه اش را تا می کندمی د من و هزار توهای ذهنم...
ما را در سایت من و هزار توهای ذهنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 30 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 20:00

مردى كه دهان دارد
اما حرف نمى زند
لب دارد
اما نمى بوسد

مردى كه با بينى اش
هيچ چيزى را نمى بويد
با گوش هايش
چيزى را نمى شنود

مردى با چشمانِ غمگين و بازوانِ بلند
كه نمى داند چگونه به آغوش بكشد

"مترسكى است"
كه گنجشك هاى من را فريب داده 

من و هزار توهای ذهنم...
ما را در سایت من و هزار توهای ذهنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 52 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 20:00

 اکنون من در نیم شبانِ عمرِ خویش امآن جا که ستاره ئی نگاهِ مشتاقِ مرا انتظار می کشد…در نیم شبانِ عمرِ خویش ام، سخنی بگو بامنـــ زود آشنایِ دیر یافته! ـــتا آن ستاره اگر توئی،سپیده دمان را منبه دوری و من و هزار توهای ذهنم...
ما را در سایت من و هزار توهای ذهنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dhezartoyezehna بازدید : 59 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 20:00